ولادت امام حسین(ع)


روز پاسدار و ولادت امام حسین, مولودی ولادت امام حسین

متن مولودی ولادت امام حسین (ع)

 

دلدارم اومده ، سردارم اومده

دنیا دنیا خبر همه کس و کارم اومده

آروم جونمی ، تو آب و نونمی

آقام آقام حسین  قرار دل دیوونمی

من مست نگاه یارم

ذکرمه همه شعارم

فداتو ایل و تبارم 

آقام آقام حسین  دوست دارم

 

کربلات خونمه ، وصله ی جونمه

اناعبدالحسین  آقا این نام و نشونمه

تو دل و دلبری ، برعالم سروری 

ملائکه همه می کنن براتو نوکری

ای دین من ای نگارم 

عشق تو دارو ندارم

هستیمو به پات میذارم

آقام آقام ....

 

ای شاه کربلا ، ای ماه کربلا

کاش زائر میشدم  پیاده توراه کربلا

دل به تو بستمو ، من مسته مستمو 

هرجا خوردم زمین  اومدی گرفتی دستمو

چشم تو کرده شکارم 

دیوونه ایی بیقرارم

عشقت داده اعتبارم

شاعر:حسین رحمانی

 

متن شعر میلاد امام حسین, متن مولودی ولادت امام حسین

متن شعر میلاد امام حسین (ع)

 

مبارک میلاد حضرت ثارُالله

یا حسین یا حسین یا اباعبدالله...

عزیز مصطفی آمد خوش آمد

گل خیرالنّسا آمد خوش آمد

امام عاشورا آمد خوش آمد

دل شده تواَمان با سوز و اشک و آه

یا حسین یا حسین یا اباعبدالله

مبارک میلاد حضرت ثارُالله

یا حسین یا حسین یا اباعبدالله

چه ماهی آمده از پرده بیرون

که نور افشان گردیده دشت و هامون

همه عالَم او را والِه و مجنون

بر خلایق باشد دست لطفش پناه

یا حسین یا حسین یا اباعبدالله

مبارک میلاد حضرت ثارُالله

یا حسین یا حسین یا اباعبدالله

رسیده موسم رحمت و کرم

برم نام خوشت بر لب دم به دم

الهی شویم ما زائرِ حرم

رَویم از شش گوشه به سوی قتلگاه

یا حسین یا حسین یا اباعبدالله

مبارک میلاد حضرت ثارُالله

یا حسین یا حسین یا اباعبدالله

 

روز پاسدار و ولادت امام حسین, مولودی ولادت امام حسین

اشعار ولادت امام حسین علیه السلام

 

خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست

الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست

بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر

پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال

هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست

چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین

کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست

گام گامِ مقدمش، رشک گلستان بهشت

عضو عضوِ پیکرش، اوراق صنع کبریاست

این همان مصباح دست غیب رب العالمین

این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست

چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه

پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست

با وجود آنکه نَبوَد رحمت حق را حدود

این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست

سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه

خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین، روح دعاست

قطره‌ای از بحر لطفش چشمۀ آب حیات

ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست

وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد

مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست

هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر

هرچه می‌خوانم ثنایش را،علی سرتا به پاست

هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او

هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست

هر چه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد

درعوض او ازخدای خویش بگرفت آنچه خواست

من نمی‌گویم، نمی‌گویم، خدا باشد حسین

لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد، رواست

خواهـر مظلومۀ او مـادر آزادگی است

تـا قیامت بر همه آزاد مردان مقتداست

اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق

دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست

مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست

مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و«اهل‌أتی»ست

قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش

صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست

بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین

هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست

روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است

فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟

او بُوَد فُلک نجات و لنگرش دخت علی

این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست

شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی»

زادۀ ام‌البنین فرمانـدۀ کل قـواست

آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا

گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست

گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست

هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست

اینکه خنـدانیم و گریـانیم در میلاد او

می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست

آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است

کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست

مرگ در بستر بوَد بر عاشق صادق حرام

این معما را کسی داند که با ما آشناست

شور ما شور شهادت، شوق ما شوق وصال

زخم ما یاری رحمت، خون ما آب بقاست

من ز خون دل نوشتم بـر جبین آسمان

هر که فانی در ره حق نیست، پایانش فناست

قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر

مضجع من «مروه» و ایوان عباسم «صفا»ست

گو یکی گردند خلقت از برای قتل من

قامتم تنها برای خالق یکتا دوتـاست

آب را بر روی ما بسته نمی‌داند عدو

حنجر ما تشنـۀ آب دم تیغ بـلاست

وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست

این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا»ست

"میثم" این مصراع را با خط خون باید نوشت

رأس ما از تن جدا شد، دوست کی از ما جداست؟

شاعر:استاد سازگار

-------------ولادت امام حسین ع --------------------


چشمه آب بقاء

افتخار الثّقلین آمده است
به نبی نور دو عین آمده است

نور باران شده ایوان حجاز
عاشقان مژده، حسین آمده است

ساقی بزم ولائی تو حسین
چشمه آب بقائی تو حسین

محور دایره کرب و بلا
افتخار الشهدائی تو حسین

در دل افتاده عجب غوغائی
همه خیره به گل زیبائی

جبرئیل آمده با خیل ملک
تا بخواند به حسین لالائی

مرحبا ای شه فرزانه حسین
رونق خانه و کاشانه حسین

شمع پر نور همه انجمنی
جان عالم به تو پروانه حسین

ز آسمان صوت جلی می آید
شهسوار ازلی می آید

به زمین و به زمان مژده دهید
که حسین ابن علی می آید

عرشیان که به علی مانوسند
حافظان شرف و ناموسند

میهماندار گل زهرایند
همه از دست حسین می بوسند

شب میلاد و شب احسان است
آسمان روشن و نور افشان است

گفتم آنجا چه خبر، روح الامین
گفت در عرش حسین مهمان است

ولی الله کلامی زنجانی

آشنای ابر بهاران

ای دلنواز قاری قرآن خوش آمدی
در بیت وحی با لب خندان خوش آمدی

ای العطش ترانه قبل از ولادتت
مادر فدات با لب عطشان خوش آمدی

ای تشنه! شیر مادرت از غصه خشک شد
از بس که بود صوت تو سوزان خوش آمدی

گریه مکن که کشته اشک خدا شدی
خون خدا! به جمع شهیدان خوش آمدی

اشک تو از تلاطم دریاست بیشتر
ای آشنای ابر بهاران خوش آمدی

میلت لبن زدست پیمبر مکیدن است؟
ای جرعه نوش ختم رسولان خوش آمدی

اینجا مدینه است سر آغاز کربلا
شش ماهه! آمدی؟ چه شتابان؟ خوش آمدی

اینگونه که تو سر زده از ره رسیده ای
گویا حدیث غربت مادر شنیده ای

دریای رحمتی که به آیات گفته اند
چشمان تست جان روایات گفته اند

طوفان ترنُمی ز نفس های گرم تست
این را یکی زخیل کرامات گفته اند

چشم طمع به دست کریم تو بسته اند
آنان که از بضاعت مزجات گفته اند

صدها هزار حور و ملک مدحت تو را
با صد هزار فخر و مباهات گفته اند

آئینه را مقابل بابا گذاشتی
وقتی سخن زمومن و مرآت گفته اند

پیش از فَیا سُیوف خُذینی به محضرت
شمشیرها سلام ملاقات گفته اند

آنان که با نوای تو پیمان گذاشتند
لبیک تو به نغمه هیهات گفته اند

ای عالمی فدای تو لبیک یا حسین
گوید به تو خدای تو لبیک یا حسین

تو کوه نور را به تماشا کشیده ای
موسی و طور را به تماشا کشیده ای

باید حدیث عشق تو فهمید و جان سپرد
درک و شعور را به تماشا کشیده ای

از بس نبی به غبغب تو بوسه بوسه زد
جشن و سرور را به تماشا کشیده ای

استادگی کوه ز اوج وقارتت
مجد و غرور را به تماشا کشیده ای

با استقامتی که تو داری به راه عشق
قلب صبور را به تماشا کشیده ای

هر کس تو را شناخت خدا را شناخته
درک و حضور را به تماشا کشیده ای

بعد از پدر وجود امامان ز نسل تست
صبح ظهور را به تماشا کشیده ای

تو با شفای فطرس بشکسته بال و پر
غلمان و حور را به تماشا کشیده ای

با قطره های آب ز دست مبارکت
چشمان کور را به تماشا کشیده ای

نجوایت از حبیب مسیحی دوباره ساخت
تا نفخ و صور را به تماشا کشیده ای

بی خود نبود محرم اسرار شد زهیر
رمز عبور را به تماشا کشیده ای

با روضه ات قیامت کبرا بپا مکن
شور و نشور را به تماشا کشیده ای

ای هم اراده تو خدا یابن بوتراب
توحید نیست از تو جدا یابن بوتراب

ای آبشار چشم غزل یا اباالعطش
وی اعتبار صبح ازل یا اباالعطش

نو شانده ای به لشکر خود روز تشنگی
شیرین تر از شراب عسل یا اباالعطش

حبَ تو هم پیاله حبَ خدا حسین
ای تشنه ات تمام ملل یا اباالعطش

شش ماهه تو ساقی آب حیات شد
وقتی چشید طعم بغل یا اباالعطش

طفل رضیع سخت تر از ذوالفقار شد
وقتی رسید روز عمل یا ابا العطش

سقَای تو به تیغ امان نامه کشته شد
این شرم داشت هُرم اجل یا ابالعطش

آخر به روی ماه امان نامه می زنند؟
ماه حرم کجا و دغل یا ابالعطش

ای اکبرت پیمبر اعظم به کربلا
احمد نداشت این همه یل یا اباالعطش

گر زینب تو آینه فاطمی نبود
بودی تو بی شبیه و بدل یا اباالعطش

بی پنج تن مباهله ات با صفا نبود
آورده ای مثل به مثل یا اباالعطش

این کوفیان همان سپه نهروانی اند
دارند بغض روز جمل یا اباالعطش

ای دجله و فرات عطشناک حنجرت
آب حیات مانده ز امساک حنجرت

زیبا ترین ترانه دم نینوای تو
قالوا بلی همان شرف کربلای تو

نجوای استغاثه ات آهنگ نوحه داشت
وقتی رسید سینه زن خیمه های تو

تو یک تنه تمام طنین ولایتی
قرآن نشسته با همه عترت به پای تو

بی عشق تو بهشت خدا فلسفه نداشت
احیا گر ولای علی شد ولای تو

دین خدا بدون تو بی سرنوشت بود
ای تا بهشت دین خدا مبتلای تو

دین خدا که تکیه گهش نیزه تو بود
احیا شد از غریب ترین روضه های تو

از ساربان ناقه بی ساربان مپرس
شد تازیانه قاتل نام و صدای تو

بی خود نبود بر همه اعضات بوسه رفت
تکثیر شد به کرب و بلا دست و پای تو

تیغ ستم گلوی تو را شرحه می کند
جاری است در گلوی تو خون خدای تو

در خون خویش غسل شهادت کنی حسین
ای بی کفن فدای تو و بوریای تو

روز ولادتت به تن تو حریر بود
روز شهادتت کفن تو حصیر بود

محمود ژولیده

ماه مدینه

به سوم مه شعبان مدینه پر نور است
بساط جشن به درگاه داوری جور است

قدم زند به جهان دومین گل زهرا
برادرش حسن از این قضیه مسرور است

فرشتگان خدا بهر تهنیت آیند
ببین که فطرس بشکسته بال منصور است

حسین خوانده ورا جد او به نام اکنون
و این زسوی خدایش به وحی دستور است

به روز سوم شعبان بیامده ماهی
که چشم دشمن دین از تلاء لوءش کور است

برای جمله جوانان جنتی آقاست
به جانفشانی در راه دین معروف است

بگفت رسول خدا، او زمن، من از اویم
ودوستدار حسین با خدای محشور است

حسین خون خدا باشد و زخون حسین
درخت دین به ابد برقرار و معمور است

به زادروز حسینی دلم بسی شاد است
زیارت حرمش آرزوی منظور است

کبوتر دل من با هوای شش گوشه
درون سینه به عشق حسین مهجور است

به روز سوم شعبان خدا تبارک گو
به آفرینش مخلوق خویش مغرور است

به روز سوم شعبان گذار جن و ملک
به کربلا فتد و گاه شادی و شور است

به روز سوم شعبان به کربلا آید
امام ما که رخش در نقاب مستور است

به روز سوم شعبان خدا نصیبم کن
زیارت حرم آنکه وتر موتور است

حضرت سید و سالار

مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند
خبر از آمدن لیلی دل ها دادند

چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی
رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند

حسن دوم این خانه به دنیا آمد
شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند

باز زهرا و علی معجزه کردند امروز
بین گهواره عجب معرکه ای جا دادند

او همان است که پای عَلَمش روز ازل
آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند

این چه عشقی است که آرامش عالم را برد
این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند

عالَم پیر! نخور غم که جوانی آمد
ساقیا باده بده عشق جهانی آمد

ای دل و دلبر و دلدار سلام آقا جان
حضرت سید و سالار سلام آقا جان

بوی سیب حرم کرببلا می آید
تا صدا می زنم هر بار سلام آقاجان

دل و دین همه را روی تو نه، نام تو برد
یوسف حیدر کرار سلام آقا جان

ای وفادارترین عشق اباعبدالله
بهترین مونس و غمخوار سلام آقا جان

نا امید آمدم اما تو امیدم دادی
آی مهتاب شب تار سلام آقا جان

ای رفیق غم و شادی و من بیچاره
بهترین محرم اسرار سلام آقا جان

کرمت سنگ صبور دل ما نوکر هاست
لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست

آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود
دست هر کس که کسی بود برین دامن بود

نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی
نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود

چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال
اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود

روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد
آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود

وقت مردن مدد حضرت زهرا گیرد
دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود

جاودانه است کسی که شده مست جامت
مرده آن است که یکبار نبرده نامت

تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم
در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم

از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر
سالیانی است که جارو کش هیئت هستیم

خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی
هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم

می خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین
تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم

روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز
تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم

کوله بار گنه از شانه ما بردارند
در همان ثانیه که زیر علامت هستیم

رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور
ما کجا این همه خیر، این همه عشق، این همه شور

هر نفس اهل مناجات صدایت کردند
عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند

هر کجا تا که شنیدند بهشت، عشاقت
هوس علقمه و کرببلایت کردند

به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند
آن جماعت که جوانی به فدایت کردند

سال ها پیش تر از آمدنت روی زمین
انبیا تک تکشان گریه برایت کردند

عرش هم کرببلا گشته، ملائک از بس
گریه با فاطمه بر راس جدایت کردند

نه شدی غسل و کفن، نه بدنت شد تشییع
تن بی سر! ته گودال رهایت کردند

یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت
غسلت از خون گلو، خاک بیابان کفنت

شمس ولایت

من کیم سالار دینم من کیم سرّ مبینم
من کیم خصم ستمگر من کیم حق را معینم

من کیم عین الحیاتم من کیم ماء معینم
من کیم الله را نور سماوات و زمینم

من کیم فرزند زهرا و امیرالمومنینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من به هر گم گشته ای تا حشر مصباح الهدایم
من همه آزاد مردان را امام و مقتدایم

من به ذات اقدس حق عبد پیش از ابتدایم
من کیم وجه خدا نور خدا خون خدایم

من کیم مولای خلقت هستی هست آفرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم حجر و حطیمم من کیم رکن و مقامم
من کیم صبر و ثباتم من کیم خون و قیامم

من کیم شمس ولایت من کیم ماه تمامم
من رکوعم من سجودم من صلاتم من صیامم

من جوادم من کریمم من امانم من امینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم من کعبه ام من زمزمم سعیم صفایم
من کیم من باغبان گلبن عشق و وفایم

من خلیل صد ذبیحم من ذبیحاً بالقفایم
من عزیز فاطمه نجل علیِ مرتضایم

من نبی را جان شیرین خلق را شور آفرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

خون من خون خداوند جهان آراست آری
جد محمد(ص)، باب حیدر، مادرم زهراست آری

روز من هر روز روز محشر کبراست آری
سوم شعبان نه، میلاد من عاشوراست آری

چون خدا در قلب خلق اولین و آخرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

بارها ختم رسل بوسید از پا تا سرم را
شستشو با اشک چشم خویش داده پیکرم را

کرده پیش از شیر مادر ذات حق پر ساغرم را
دوست دارم دوست دارم دوست دارم زائرم را

در گلستان جنان با زائر خود همنشینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من شهادت را ز خون پاک خود اقبال دادم
من به عاشورائیان تا صبح محشر حال دادم

من بقا بر دین و قرآن و رسول و آل دادم
من نخورده شیر از مادر به فطرس بال دادم

من خدا را دست لطف و مرحمت در آستینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

گاه روی قلب پیغمبر چو قرآن جای دارم
گه به پشت و گه به زانو گه به دوش او سوارم

گاه سر بر دامن زهرای اطهر می گذارم
گاه در گودال خون بر خاک مقتل سجده آرم

گه به خاکستر بود ماه جمال نازنینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم من رمز قرآن، من کیم من سر هویم
من کیم من مصطفا را رنگ و بوی و خلق و خویم

من کیم آن کو نبی گفت اوست از من من از اویم
من به کل انبیا با روی خونین آبرویم

من به خیل اولیا با مهر خود حبل المتینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من به نای خسته دل نغمه راز و نیازم
من به درد بی دوای خلق عالم چاره سازم

من کیم من دلفروزم من کیم من دلنوازم
من کیم حکمم، کتابم، من کیم حجم، نمازم

من وضو را آبرو بخشیدم از خون جبینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم آنم که آمد ارجعی درباره من
روح پیغمبر طواف آورده بر گهواره من

کاروان دل بود از هر طرف آواره من
مصحف پیغبران اعضای پاره پاره من

اولیا آرند حاجت از یسار و از یمینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من دعای مستجاب آیه امن یجیبم
من به درد عالمی از تربت پاکم طبیبم

من شما را آشنایم، دوستم، یارم، حبیبم
من غریبم من غریبم من غریبم من غریبم

من به میثم سوز دادم با کلام آتشینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

حاج غلامرضا سازگار

حسین تمام هستی زهرا

جهان گردیده دریای کرامت
شب جشن است یا صبح قیامت

تو گویی ملک نامحدود هستی
چراغانی است از نور امامت

ملک، جن، آدمی بستند امشب
سراسر بر نماز شکر قامت

بهشت وحی، آباد حسین است
مبارک باد، میلاد حسین است

عروج کل هستی تا حسین است
محمد گرم شادی با حسین است

تمام آرزوهای محمد
تمام هستی زهرا حسین است

نماز شکر خلقت، شادمانی
دعای آفرینش، یا حسین است

محمد در بغل آیینه دارد
علی قرآن به روی سینه دارد

سلام الله بر قدر و جلالش
خدا را چشم بر ماه جمالش

پر جبریل می سوزد به برقی
کند گر قصد معراج کمالش

زمان تا حشر با مهرش هم آغوش
قیامت هم بود صبح وصالش

لبش سرچشمه نوش محمد
عروجش بر سر دوش محمد

لبش با دوست در راز و نیاز است
ولای او قبولی نماز است

میان انبیا تا صبح محشر
محمد زین ولادت سر فراز است

ز کوی او همه درهای رحمت
به روی انس و جان پیوسته باز است

قیامت، در قیامت بنده اوست
شفاعت لاله زار خنده اوست

به شعبان المعظّم ماه دادند
بشر را رهبری آگاه دادند

به جسم آفرینش جان تازه
به چشم دل چراغ راه دادند

به ثارالله، ثارالله دیگر
به وجه الله، وجه الله دادند

محمد نقش لبخندت مبارک
علی میلاد فرزندت مبارک

دل عالم گرفتار حسین است
محمد محو دیدار حسین است

به بازار محبت صحنه صحنه
دوصد یوسف خریدار حسین است

خدا با دست قدرت تا قیامت
علم گیرو علمدار حسین است

دو عالم سایه ای از پرچم اوست
محرّم نه، زمان ماه غم اوست

تو خون در جسم توحید آفریدی
تو بانگ ارجعی از حق شنیدی

تو قرآن را ز نوک نیزه خواندی
تو مقتل را به مهد ناز دیدی

تو عزّت را، شرف را، روح دادی
تو ذلّت را سر از پیکر بریدی

تو وقتی بر شهادت خنده کردی
تمام انبیا را زنده کردی

شهادت بوسه زد بر پیکر تو
ولادت یافت خون از حنجر تو

چهل منزل به دنبال خدا رفت
به نوک نیزه دشمن سر تو

به حلق تشنه ات، قرآن هماره
خورد آب حیات از ساغر تو

شهادت می دهم نزد خدایت
تو خون دادی، خدا شد خونبهایت

تو خود احیا گر اسلام نابی
درون تیرگی ها آفتابی

تو در رگ های قرآن خون پاکی
تو بر گلزار سبز وحی آبی

تو در هر فصل ایمان را بهاری
تو در هر نسل روح انقلابی

تو با هر زخم فریاد خدایی
تو روی نیزه هم یاد خدایی

شهادت خطّ سرخ خامه ماست
خط تو، مشی تو، برنامه ماست

پس از هیهات منّا الذّله تو
کفن پیراهن و خون جامه ماست

هزار و نهصد و پنجاه زخمت
به موج خون زیارتنامه ماست

تو حجّی، تو صلاتی، تو زکاتی
تو اسلام محمد را حیاتی

خوشا آنان که در خون پا فشردند
به عشقت از دل و جان سر سپردند

به دین زنده ما مرده آن است
که گوید کشتگان عشق مردند

همیشه میوه های نخل میثم
ز خون عاشقانت آب خوردند

ویَبقی وجه ربّک دولت تو است
تمام آفرینش ملت تو است

حاج غلامرضا سازگار

 خامس آل عبا

بر حیدر و بر نور دو عینش صلوات
بر فاطمه و به زینبینش صلوات

در روز ولادتش مکرر بفرست
از قول محمد به حسینش صلوات

در جهان خون خدا آمده است
 پور ام النجبا آمده است

پر شده روی زمین از برکات
خامس آل عبا آمده است

نوری از انوار یزدان می رسد
|در جهان خورشید تابان می رسد

بهر تبریک به زهرا و علی
جبرئیل از عرش رحمان می رسد

گل ز گلزار ولایت وا شده
زینت دنیا و ما فیها شده

 در شب میلاد مسعود حسین
شادمان زین موهبت زهرا شده

هدیه ای از سوی سرمد آمده
پور زهرا نجل احمد آمده

سومین منجی و روشنگر حسین
هستی و جان محمد آمده

منم امشب گدای تو حسین جان
شدم غرق ولای تو حسین جان

بده عیدی ز لطف و جود و رحمت
ببینم کربلای تو حسین جان

 تویی مولای مظلومان امیرم
 همیشه بوده ای تو دستگیرم

 شب میلاد تو ای پور زهرا
رسیدم محضرت حاجت بگیرم

 منم ذره تو خورشیدی حسین جان
در عالم رمز توحیدی حسین جان

عزیز فاطمه هستی حیدر
به شیعه نور امیدی حسین جان

رضا یعقوبیان

ریحانه ختم رسل

امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند
روح القدس مدحت گری، حورا غزل خوانی کند

گیتی به تن پیراهن از انوار ربانی کند
شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند

در سینه های سوخته آتش گلستانی کند
زیبد جهان هستی خود، یکباره قربانی کند

ریحانه ختم رسل فرزند زهرا آمده
آری حسین بن علی امشب به دنیا آمده

امشب به روی دست خود، قرآن گرفته فاطمه
امشب ز باغ آرزو، ریحان گرفته فاطمه

امشب ز دریای ولا، مرجان گرفته فاطمه
امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه

امشب برای اهل دل، جانان گرفته فاطمه
امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه

امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر
از خانه زهرا رود بر آسمان نوری دگر

گوهر ولایت

در سیر دریای ولا دل گوهرش را یافته
یا جان بظمان بلا روشنگرش را یافته

باطل شده سر در گم و، حق محورش را یافته
بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته

نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته
فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته

از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه
ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه

شور آفرین عاشقان با شور عاشوراست این
مشعل فروز بزم جان روشنگر دل هاست این

ریحانه ختم رسل دردانه زهراست این
ماه امیرالمومنین مهر جهان آراست این

توحید از سر تا بپا قرآن ز سرتا پاست این
وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این

گویم اگر در وصف او از آنچه هست آگاهیم
ترسم که هر کس بشنود خواند حسین اللهیم

جان بحرو او دردانه اش دل باغ او ریحانه اش
هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش

ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه اش
خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش

سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش
مرحون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش

چشم همه دریای او قلب همه صحرای او
هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او

فطرس بیا فطرس بیا شور حسینی ساز کن
درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن

حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن
پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن

برگرد شمع روی او پرواز کن پرواز کن
 نازی بکش زآن نازنین بر خلق عالم ناز کن

عین الحیات عاشقان در عالمین است این پسر
باب النجات عاصیان یعنی حسین است این پسر

آن سرو بستان قِدم تازد در این عالم قَدم
ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود زهم

دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم
لبخند زن پرواز کن گردیده گِرد آن حرم

زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید، هم
این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم؟

من آمدم تا در یم عصیان بگیرم دستتان
از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستتان

من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم
من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم

من آمدم هر فرد را آزاد در دنیا کنم
من آمدم بند ستم از پای عالم واکنم

من آمدم تا پرچم عدل و شرف بر پا کنم
من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم

من آمدم تا رهنما در طی منزل ها شوم
با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم

حُسن خدا روی خدا این حُسن من این روی من
خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من

رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من
حبل المتین عاشقان این تار من این موی من

سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من
آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من

من بین دریای ولا فلک نجات امتم
من با لب عطشان خود آب حیات امتم

خونین گلان باغ دین نوشند آب از خون من
ایثار دامن گیر من آزادگی مرهون من

افروختن، خود سوختن، آموختن قانون من
مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من

قلب همه کانون من، چشم همه جیحون من
خونی که ریزد بر زمین، از چهره گلگون من

هرقطره اش می جوشد و صد بحر غفران می شود
بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود

تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش
تا حشر هر افتاده را من همدمش، من یاورش

هرکس به طوفان غرق شد، من کشتی اش، من لنگرش
هر کس به صحرا گشت گم، من هادیش من رهبرش

هرکس شهید دوست شد، من سیدش من سرورش
هرکس که مست یار شد، من ساقی اش من ساغرش

لبیک گو امداد گر فریاد رس فردا منم
حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم

من عاشق شیدای حق، حق عاشق شیدای من
پیمان خود را نشکنم، گر بشکند اعضای من

صد ره، اگر غلطد به خون هر لحضه سر تا پای من
صد بار اگر گلگون شود از خون سر سیمای من

هر روز گردد تازه تر، ز امروز من فردای من
بر نسل ها باشد یکی میلاد و عاشورای من

هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود
در محفل دلدادگان میثم زبان ما بود

حاج غلامرضا سازگار

نازنین فرزند زهرا

چشم ملائک روشن از نور حسین است
سینای دل یک شعله از طور حسین است

خورشید ثارالهیان امشب درخشید
چشم همه آزادگان را نور بخشید

امشب عجب شوری دل دیوانه دارد
امشب یم رحمت به کف دردانه دارد

امشب محمّد در بغل ریحانه دارد
امشب علی قرآن به روی شانه دارد

امشب به هم واشد گل لبخند زهرا
آمد به دنیا نازنین فرزند زهرا

این مشرق الانوار رب المشرقین است
این جان عالم این امام العالمین است

این عین حق یعنی علی را نور عین است
این شمع جمع آل پیغمبر حسین است

دیدار روی خالق سرمد مبارک
قرآن به روی سینه احمد مبارک

این است مصباح الهدی فلک نجات است
شوینده لوح تمام سیّأت است

این کام خشکش خضر را آب حیات است
این هستی ما در حیات ودر ممات است

دار و ندار انبیا هست خداوند
چشم خدا روی خدا دست خدا وند

چشم نبی محو تماشای حسین است
کوثر گریبان چاک لب های حسین است

خورشید محشر روی زیبای حسین است
کلّ قیامت قدّ و بالای حسین است

عشّاق او در حشر روی باز دارند
با دیدن رویش به جنّت ناز دارند

خورشید حسن ابتدا بادا مبارک
آزادگان را مقتدا بادا مبارک

بر جسم دین خون خدا بادا مبارک
میلاد مصباح الهدی بادا مبارک

بیت الحرام دل رواق منظر او
روح تمام انبیا در پیکر او

ایمان بدون مهر او کفر تمام است
جنّت به غیر دوستان او حرام است

دوزخ به یاد روی او برد اسلام است
قرآن سوای مکتب او نا تمام است

رخسار او قرآن منشور است ما را
هر زخم او یک آیه نور است ما را

نام حسین اول به قلب ما نوشتند
آنگه گِل ما را به مهر او سرشتند

آنانک ه بذر حبّ او در سینه کشتند
نه عاشق حور و نه دنبال بهشتند

فردای محشر چشمشان سوی حسین است
حور و قصور و خلدشان روی حسین است

ای روح پاک انبیاء پروانه تو
قلب همه خوبان عالم خانه تو

کوه غم خلق جهان بر شانه تو
عقل و خرد دیوانه دیوانه تو

بگذار تا آشفته موی تو باشم
دیوانه زنجیری کوی تو باشم

از کودکی گویا در آغوش تو بودم
با هر هلال غم سیه پوش تو بودم

در زمره عشّاق خود جوش تو بودم
در هر نفس گویا و خاموش تو بودم

در خانه از تو بوده یک عکس خیالی
با یک نگه کردی مرا حالی به حالی

از پاره های دل به خاکت گل نشاندم
سرمایه ام اشکی که بر پایت فشاندم

خود را زهر سو بر سر کویت کشاندم
بالله قسم بی مهر تو قرآن نخواندم

صوم و صلوه و عشق و ایمانم توئی تو
گلواژه های صوت قرآنم توئی تو

هر چند قابل نیستم تا با تو باشم
بگذار در دنیا و عقبی با تو باشم

در مرگ و قبر و حشر تنها با تو باشم
در خلوت و در انجمن ها با تو با شم

عشقم کتابم دین و ایمانم توئی تو
هم کعبه ام هم قبله جانم توئی تو

این جرم های بیشمارم یابن زهرا
این چشم های اشکبارم یابن زهرا

بر درگهت امید وارم یابن زهرا
تنها توئی دار و ندارم یابن زهرا

من هر چه هستم میثم کوی شمایم
آلوده ام امّا ثنا گوی شمایم

حاج غلامرضا سازگار

خدا به یمن قدومش بهشت را آراست

مه منوّر شعبان مه رسول خداست
مه مبارک میلاد سیدالشهداست

به رهروان هدایت ز حق رسیده خبر
که روی دست محمد عیان چراغ هداست

تمام دین به روی دست های ختم رسل
و یا کتاب خدا روی سینه زهراست

به عدل و عزت و آزادی و کمال و شرف
خلایقند همه تشنه، فیض او دریاست

ملک به حسن تماشائیش، شده مبهوت
که این امام حسین است یا رسول خداست

نسیم خلد برین می وزد ز اطرافش
که بوی عطر خدا در مشام باد صباست

اگر تمام ملائک ز گاهواره او
پر دوباره چو فطرس طلب کنند رواست

نبی به طلعت زیباش خنده کرد و گریست
خدا به یمن قدومش بهشت را آراست

ز گاهواره به گودال خون نگاهی کرد
به خویش گفت که میلاد ما شهادت ماست

تمام خلقت یک لحظه بی حسین مباد
که بی حسین زمین بی کس و زمان تنهاست

به حلق تشنه و لب های خشک او سوگند
که خون او به گلستان وحی، آب بقاست

گرفت جام بلا را ز دست حضرت دوست
از آن تمام بلاها به چشم او زیباست

مگو چرا ز همه هست خود گذشت حسین
خدای داد به او هست و هست او را خواست

اگر ز بار غمش آسمان خمید چه باک
که گشت قامت اسلام با قیامش راست

وضو گرفت ز خون، پیش تیر قامت بست
که تا قیام قیامت از او نماز به پاست

همیشه حج به وجود حسین می بالد
که کربلاش صفا بود و مروه شام بلاست

نماز و روزه و حج و جهاد می گویند
حیات ما همه مرهون سیدالشهداست

به پور هند جگر خواره چون گشاید دست
کسی که رشد و نموّش به دامن زهراست

زهی جلال که در روی خون گرفته او
به چشم اهل نظر صورت خدا پیداست

مگر نه خوردن خاک آمده به شرع حرام
چه حکمتی است، چرا تربت حسین شفاست؟

به تحت قبّه او کن بلند دست نیاز
بگیر حاجت خود را که مستجاب دعاست

همه به حشر صدا می زنند یا زهرا
ولی ز فاطمه آید ندا، حسین کجاست

اگر چه سوم شعبان جمال خویش گشود
بدان ولادت او ظهر روز عاشوراست

قسم به ذات خداوند قادر بی چون
که خونبهاش خداوندگار بی همتاست

تمام اهل قیامت به چشم می بینند
حسین با تن بی سر شفیع روز جزاست

هنوز نغمه قرآن او بلند ز نی
هنوز نعره هیهات او به اوج سماست

هنوز خنجر قاتل ز خون اوست خجل
هنوز از عطشش، شعله در دل دریاست

هنوز ناله هل من معین اوست بلند
هنوز رأس منیرش به نیزه راه نماست

هنوز پرچم گلگون او به قله عرش
هنوز پیکر صد چاک او به دوش شماست

حسین رهبر آزادگان به هر عصری
حسین راه نمای تمام نهضت هاست

حسین مشعل تابنده هدایت خلق
حسین مصحف نور است و آیت عظماست

حسین جان دعا، جان ذکر، جان نماز
حسین روح حرم، روح مروه، روح صفاست

گواه زنده من، ارجعی الی ربک
که بر حسین همانا خدا مدیحه سراست

حسین سوره فجر و حسین آیه نور
حسین نجم فروزان حسین شمس ضحاست

حسین زنده حق و حسین کشته حق
حسین بر همه باطل ستیزها مولاست

به وصف او که خدایش ثنا کند میثم
قصیده تو بود نارسا اگر چه رساست

حاج غلامرضا سازگار

بر بال فطرس

نوری به نسل ساقی کوثر اضافه شد
ماهی به روی دامن مادر اضافه شد

مولودی آمد و نمک نان خلق شد
بر رزق سفره ها دو برابر اضافه شد

وقتی که پا به روی زمین زد خدای عشق
از این به بعد واژه نوکر اضافه شد

امروز با ولادت ارباب یک نفر
بر شافعان عرصه محشر اضافه شد

از معجزات نور وجود حسین بود
بر بال های فطرس اگر پر اضافه شد

با دیدن حسین، حسن افتخار کرد
بر میوه های قلب پیمبر اضافه شد

این شد که ما به نان و نوایی رسیده ایم
از برکت حسین به جایی رسیده ایم

آدم ز گریه بر غم او آبرو گرفت
امشب مسیح از دم او آبرو گرفت

هر کس که گریه کرد برایش عزیز شد
از روضه ها و ماتم او آبرو گرفت

موسی عصا به دست رها کرد طور را
آمد و از محرم او آبرو گرفت

خضر نبی که زندگیش جاودانه شد
از قطره های زمزم او آبرو گرفت

دنیا ز اعتبار مسیح و کلیم و نوح
یا از نگین خاتم او آبرو گرفت؟

من مطمئنم هر که به بالا رسیده است
از ریشه های پرچم او آبرو گرفت

این واژه در تمام جهان نقش پرچم است
ارباب ما معلم عیسی بن مریم است

از آسمان به سوی زمین این ندا رسید
مژده به هم دهید که خون خدا رسید

تکمیل شد حدیث بلند رسول عشق
یعنی که تک ستاره اهل کسا رسید

در ازدحام خیل گدا می شود شنید
سلطان عشق، پادشه کربلا رسید

حال و هوای مستی ما بی دلیل نیست
امشب حسین فاطمه ارباب ما رسید

جذب خودش نموده تمامی خلق را
مثل پیمبری که ز غار حرا رسید

امشب تبرکی ز درش خاک می برند
آنان که هر کدام به قومی پیمبرند

حساس بود فاطمه بر گریه های او
بر بوسه نبی به تن و دست و پای او

پروانه های سوخته دور شمع او
جبریل می شوند همه از دعای او

صدها مسیح دم همه بیمار او شدند
حلقه زدند بر در دارالشفای او

ثابت شود به خلق ازل تا ابد که نیست
خاکی شبیه تربت کرببلای او

ما که بهشت را همگی لمس کرده ایم
هر شب میان گریه و در روضه های او

وقتی که ذره پروری اصل صفات اوست
پس سینه زن شدن یکی از معجزات اوست

بر سینه غیر نام تو را حک نمی کنیم
از بین سینه عشق تو را دک نمی کنیم

هر کس که در مقابل تو صف کشیده است
ما به حرامزادگی اش شک نمی کنیم

خود را به پیش هیچ کسی جز خود شما
آقا به جان فاطمه کوچک نمی کنیم

ما سیب سرخ سینه خود را حسین جان
با معصیت به عشق شما لک نمی کنیم

لطف تو بود بر دل مسکین پناه داد
ما را رقیه ات سر این سفره راه داد

آن دختری که فاطمه کاروان شده
آن که سه سال داشت ولی قد کمان شده

از آن زمان که رأس تو را روی نیزه دید
مانند عمه جان خودش روضه خوان شده

جان داد و در عوض ز لبت بوسه ای گرفت
از آن لبی که بوسه گه خیزران شده

طفل سه ساله ای که پر از خار شد تنش
از بس دویده اند پی اش نیمه جان شده

در مجلس یزید که حرف از کنیز شد
زهرای کاروان تو سخت امتحان شده

امشب تو آمدی و به ما اشک می دهند
ما تشنه ایم و باده از آن مشک می دهند

مهدی نظری

به هر طرف نگری جلوه جمال خداست
ادب کنید که میلاد سیّد الشّهداست

گرفته ختم رسل روی دست آینه ای
که در صحیفه او صورت خدا پیداست

به مُصحف رخ او با وضو نگاه کنید
که نقطه نقطه آن جای بوسه زهراست

شکوه داوری و صورت محمّدیش
دل از رسول خدا می برد زبس زیباست

رسول و حیدر و زهرا دهند دست به دست
به خنده خنده گلی را که گلبنش طاهاست

هنوز نامده بگرفت دست فطرس را
که دستگیری از پا فتادگان با ماست

طلب کنید زمعبود هر چه می خواهید
که مستجاب در این لیله شریف دعاست

به بیت وحی چراغ هدایتی تابید
که روشنایی اش افزون زوسعت دنیاست

به منکران شفاعت بگو نگاه کنید
شفیع بر روی دست شفیعه دو سراست

خدا به ختم رسل کشتی نجاتی داد
که پیش وسعت او گم هزارها دریاست

در انبیا و رسل، در ائمّه تنها اوست
که خاک تربتش از بهر درد خلق دواست

رسول گفت حسین از من است و من زحسین
نبی حسین و حسینش همان رسول خداست

چه دیدنی است به بستان سبز وحی، گلی
که نقش بوسه پیغمبرش به سر تا پاست

به شهریاری عالم مقام خود ندهد
کسی که پشت درِ خانه حسین گداست

هنوز مشعل نور است لا اری الموتش
هنوز نعره هیهات او له اوج سماست

به صبح سوّم شعبان ولادت اوّل
ولادت دگرش ظهرِ روزِ عاشوراست

نوشته اند زخونش به صفحه تاریخ
که هر که در ره حقّ شد فنا بقای بقاست

خدا گواست غلام سیاه چهره او
به خیل چهره سفیدان روزگار آقاست

فقط نه شیعه بود با محبّتش مشهور
جهانیان به خدا و امام ما و شماست

حسین کیست چراغ هدایتی که از او
همیشه روشن، هفتاد و دو چراغ هدی است

نسیمی از حرمش گر گذر کند به جحیم
جحیم اگر بفروشد به خلد ناز، رواست

حسین کیست چراغی که محفلِ نورش
تنور و مقتل و نوک سنان و طشت طلاست

وظیفه همه انبیا به دوشش بود
گذشت از سرو از جان و کرد قامت راست

نه خم به ابرویش افتاد نه به زانویش
ستاد راست و قامت به بذل جان آراست

هنوز آدم خاکی نگشته خاکش خلق
که سینه کرد سپر از خدا شهادت خواست

تو از حسین شنیدی بگو حسینی کیست
«هزار نکته باریک تر زمو اینجاست»

حسین کیست امامی که در تمام ملل
بدون او بشریت کلام بی معناست

حسین کیست ذبیح اللّهی که دین خدا
حیات یافت زخونش حسین خون خداست

کجا رواست که با یک دگر کنار آیند
حسین عبد خدا و یزید عبد هواست

حسین، جان حقیقت روان آزادی است
اگر چه پیکر او قطعه قطعه در صحراست

سر بریده او با شما سخن گوید
سکوت کردن مظلوم و ظلم هر دو خطاست

زعضو عضو جدا از همش به ما گوید
حساب آل محمّد (ص) زاهل ظلم جداست

چه زیر تیغ چه بر اوج دارها «میثم»
همیشه پرچم ثاراللّهی به شانه ماست

حاج غلامرضا سازگار

ولادت پسر فاطمه

الا ملائکه الله! انس و جان! تبریک
تمام خلق زمین! اهل آسمان تبریک!

پیمبران خدا! عیدتان مبارک باد
ولی امر خدا! صاحب الزمان! تبریک

ولادت پسر فاطمه امام حسین
به ذات پاک خداوند لامکان تبریک!

خبر دهید به عالم که عید، عید خداست
ادب کنید که میلاد سیدالشهداست

خدا به حضرت زهرا پسر عطا کرده
بگو به عالم خلقت پدر عطا کرده

برای عفو گنه کارها به پیغمبر
قوی ترین سند معتبر عطا کرده

شکفته لاله  لبخند بر لب احمد
خدا به نخل امیدش ثمر عطا کرده

جمال غیب خداوند دیده شد امشب
فروغ نامتنهاهی دمیده شد امشب

زند رسول خدا بوسه بر لب و دهنش
نه بر لب و دهنش بلکه عضو عضو تنش

درود نور به نور جمال زیبایش
سلام روح به آیات مصحف بدنش

به جای جامه دَرَد قلب خویش را یوسف
اگر به مصر برد باد، بوی پیرهنش

مسیح، تشنه  لب های روح پرور اوست
تمام جان محمّد درون پیکر اوست

تمام عالم خلقت یم کرامت اوست
بقای مکتب توحید در امامت اوست

مرا ز روز قیامت کسی نترساند!
قیامتی که خدا گفته عکس قامت اوست

به شیعیان علی می خورم قسم صد بار
که درس شیعه همان درس استقامت اوست

اگرچه گریه  ما در شب شهادت اوست
شب شهادت او هم شب ولادت اوست

بهشت حور ز نور وی آفریده شده
جمال حق همه در این جمال، دیده شده

ز دشت کرب و بلا تا به شام، بر سر نی
کلام وحی ز لب های او شنیده شده

حسین شد به تمام ستمگران پیروز
چه باک اگر که سرش از قفا بریده شده؟

سرش به نوک سنان جلوه گر شود هر روز
شهید راه خدا زنده تر شود هر روز

حسین تا صف محشر چراغ ایمان است
حسین در تن توحید تا ابد جان است

رسول گفت: حسین از من و من از اویم
حسین، کیست؟ محمّد؛ حسین، قرآن است

برای حفظ شرف در تمام نهضت ها
حسین اسوه  امت حسین، میزان است

حسین، مشعل سوزان عالم افروز است
حسین کیست؟ امام همیشه پیروز است

هنوز در جگر شیعه زخم پیکر اوست
هنوز رهبر ما بر سر سنان سر اوست

اگرچه آب به لب های خشک او نرسید
همیشه آبروی خون ز خون حنجر اوست
هنوز خون علی اکبرش به تن جوشد

هنوز خنده به لب های خشک اصغر اوست
هنوز سینه  آزادگان مدینه  اوست

هنوز سنگر ما عرشه  سفینه  اوست
حسین، خون خداوند و خونبهاش خداست

حسین، قبله  جان ها و کعبه  دل هاست
به پور هند جگرخواره کی شود تسلیم

کسی که جان رسول است و زاده زهراست؟
اگرچه نیست همانند روز او روزی

به یاد اوست که هر روز، روز عاشوراست
به هر کجا نگری مشعل هدایت اوست

تمام ملک خدا مرکز ولایت اوست
همیشه زنده و جاوید، نام عاشوراست

همیشه شیعه شعارش پیام عاشوراست
به آبروی تمام پیمبران سوگند

که شیعه آبرویش از قیام عاشوراست
تمام خلق جهان! بشنوید، بشناسید

که شیعه پیرو خط امام عاشوراست
هنوز آبروی دین ز خون حنجر اوست

هنوز خنده به گل زخم های پیکر اوست
هماره تا سخن از بلبل و گل است و بهار

حسین نیز امامت کند به لیل و نهار
حسین بر سر نی ماه عالم افروز است

حسین با بدن پاره پاره پیروز است
حسین باب نجات همه گنهکاران

حسین بر همه عالم بصیرت آموز است
حسین خون سیاه سپاه شب را ریخت

حسین تا صف محشر حقیقت روز است
زمین چو کرب و بلا و زمان محرم اوست

حاج غلامرضا سازگار

مملکت قلب ها حسین

ای یکه تاز عرصه عشق و وفا، حسین
و پاکباز پهنه ی نَردِ بلا، حسین

گر خونبهای توست خدا، نی عجب از آنک
باشد رَهین خون تو، دین خدا حسین

پا هر کجا نهی مَلک آید ز پی، مگر
خاک رهت به دیده کند توتیا حسین

بیگانه کردی اش ز جهان و جهانیان
هر دل که گشت، با تو دَمی آشنا حسین

الحق رواست فخر فروشد، به خسروان
هر کس بر آستان تو گردد گدا، حسین

عشقت عجین شده است در آب و گل وجود
بر لوح سینه ها شده منقوش، «یا حسین»

گر جلوه ای به محفل بی روح ما کنی
جان می دهیم در عوضِ رو نما حسین

جاوید باد یاد تو در دل که جز تو نیست
فرمانروای مملکت قلب ها حسین

علی انسانی

امام ملایک

امشب شب نزول تمام ملایک است
باور کنید بخت، به کام ملایک است

هم کوثر ولایت و هم باده بهشت
پیوسته بحربحر به جام ملایک است

بارد برات عفو الهی ز آسمان
صبح قیامت است، قیام ملایک است

بر هر ملک که می نگرد از چهار سو
چشمش به ماه روی امام ملایک است

امشب ز صدهزار شب قدر، بهتر است
قنداقه  حسین به دست پیمبر است

ملک وسیع حق، یم عفو عنایت است
لبریز، آسمان ز فروغ ولایت است

هر سوره ای که می نگرم صورت حسین
این نور، همچو نور خدا بی نهایت است

دوران تیرگی و ضلالت به سر رسید
امشب شب طلوع چراغ هدایت است

این شمع جمع محفل اولاد آدم است
این کشتی نجات غریقان عالم است

پیغمبران همه شده محو نظاره اش
صف بسته اند دور و بر گاهواره اش

این است آن سپهر ولایت که وقت صبح
خورشید و ماه گشته به دور ستاره اش

خلق زمین و اهل سماوات، تا ابد
مرهون لطف و مرحمت بی شماره اش

بالله عجیب نیست که در روز رستخیز
دوزخ بهشت گردد با یک اشاره اش

در روز حشر با کَرَم خود چه ها کند
ترسم ز نار، قاتل خود را رها کند

ملک وجود بسته به یک تار موی او
گل کرده بوسه های محمّد به روی او

این است کعبه ای که تمامی کائنات
بگرفته اند دست توسل به سوی او

صورت نهد به خاک قدم هاش آبرو
تا کسب آبرو کند از آبروی او

هرجا که انبیا بنشینند دور هم
باشد چراغ محفل شان گفت وگوی او

باید ندا دهیم که عالم حسینی است
بالله قسم! رسول خدا هم حسینی است

خرم کسی که در دو جهان با حسین زیست
گمراه، آن کسی که امامش حسین نیست

این است آن امام شهیدی که همچنان
باید شب ولادت او هم بر او گریست

این کشته  خداست وگرنه برای او
بعد از چهارده صده این های و هو ز چیست؟

داده نشان به قاتل خود هم ره بهشت
یالعجب! خدای بزرگ! این حسین، کیست؟

یک بنده و هزار خصال خدایی اش
در عین بندگی ست جلال خدایی اش

خوبان روزگار همه خاک راه او
آزادگی ست عبد غلام سیاه او

فرهنگ ما نتیجه  صبر و مقاومت
دانشگه تمام ملل قتلگاه او

من منکر شفاعت او نیستم ولی
کافی ست بر نجات همه یک نگاه او

تنهاترین امام بزرگی که بود و هست
در عین بی کسی همه عالم سپاه او

بی او غریب و بی کس و تنهاست عالمی
یا رب! مباد سایه او کم شود دمی

پوشیده شد به پیکر توحید، جوشنش
قرآن ماست مصحف صد پاره تنش

خواهید دید روز قیامت ز چارسو
ریزد برات عفو الهی ز دامنش

در روز حشر، زخم شیهدان عالم اند
گل های سرخ روی خدایی ز گلشنش

از بس از او کرامت و قدر و جلال دید
کفو کریم خواند به گودال، دشمنش

کی غیر او که داغ عطش بود بر لبش
با کام تشنه آب خوراند به مرکبش؟

ما بی قرار او شده ایم این قرار ماست
هرجا که هست خاک ره او مزار ماست

تا بر حسین، سینه  خود سرخ کرده ایم
فردا لباس سینه زنی افتخار ماست

چون دعبل و کمیت و فرزدق تمام عمر
فریاد یاحسین همان چوب دار ماست

بر سنگ قبر ما بنویسید و حک کنید
ذکر حسین تا صف محشر شعار ماست

روز ازل که آب و گل ما سرشته شد
نامش به صدر لوح دل ما نوشته شد

نام حسین نزد خدا اسم اعظم است
خون گلوی تشنه  او اشک آدم است

خواهی اگر درست بدانی حسین کیست
قرآن روی قلب رسول مکرم است

بر خون پاک او که نیفتد دمی ز جوش
تنها خدای عزوجل صاحب دم است

خون نامه  شهادت او باغ لاله هاست
یک برگ آن به لطف خدا نخل «میثم» است

در پای نخل او بنشینید دوستان!
زین نخل سرخ میوه بچینید دوستان!

حاج غلامرضا سازگار

حسین روح قرآن

من که هستم سائلی بر خوان انعام شما
از ازل شیرین شده کام من از نام شما

اینکه من دیوانه باشم آن هم از عشق خدا
بوده در آغاز خلقت حُسن اقدام شما

گر شکسته بال می خواهی بیا بنگر مرا
فطرسی بشکسته پر هستم سر بام شما

ای که گفتی آب کم جو تشنگی آور به دست
ای که می ریزد عطش از باده جام شما

تشنگی خواهم من امشب ای خدای تشنگی
تا که جان خود فدا سازم برای تشنگی

بی سر و سامان شدم تا که تو سامانم دهی
کافر محضم من امشب تا که ایمانم دهی

بی سوادم بهره از قرآن ندارم ذره ای
آمدم ای روح قرآن فهم قرآنم دهی

زنده جاوید گردد هر که باشد کشته ات
دوست دارم تا بمیرم از دمت جانم دهی

فطرسم، حرّم، گنه کارم، پشیمانم حسین
آمدم تا طعم شیرینی ز گفتارم دهی

احتیاج من ندارد انتها ای ذوالکرم
میبرم نام تو را تا که شود اینجا حرم

ای که هستی محور حبّ و ولای اهل بیت
عشق تو ما را نموده مبتلای اهل بیت

بی تو نامی از خدا هم در میان ما نبود
بی تو می افتاد از رونق صدای اهل بیت

ای که مردانه دل از پروردگارت برده ای
نیست عاشق بر تو مانند خدای اهل بیت

تا که نامت میشود جاری به لب ها یا حسین
جمع ما گیرد دگر حال و هوای اهل بیت

گر نبودی اسم غفّار خدا معنا نداشت
عفو و رحمت در میان هر دو عالم جا نداشت
شد مدینه کربلا تا که به دنیا آمدی

مادرت شد مبتلا تا که به دنیا آمدی
مصطفی شد بوسه چین از حنجر و حلقوم تو

چشم ها شد پر بکا وقتی به دنیا آمدی
گفت این طفل ازمن است و من از اویم بینِ جمع

رازها شد بر ملا وقتی به دنیا آمدی
بهترین معنای رحمان و رحیم امشب بود

می دهد عیدی خدا وقتی به دنیا آمدی
عید عفو و رحمت آمد عید غفران آمده

ذکر تسبیح ملک زین پس «حسین جان» آمده
رمز صبر انبیاء عشق تو بوده یا حسین

نام تو صاحبدلان را دل ربوده یا حسین
میهمانی خدا گر خاص میشد بر رسل

حق پذیرایی به روضه می نموده یا حسین
اولین باری که باب توبه واشد در جهان

نام زیبای تو این در راه گشوده یا حسین
هر که را حق از برای بندگی کرده جدا

نام تو بر قلب و جان او سروده یا حسین
جز سعادت نیست عاشق بر رُخ ماهت شدن

جز شهادت نیست راه خاک درگاهت شدن
حق آن لحظه که بوسیده پیمبر حنجرت

حق آن شوری که افتاده به قلب مادرت
حق بابایت علی و گریه مردانه اش

حق آن جمعی که گردیده سراسر مضطرت
حق جبریل و سلامی که ز بالا آورد

حق فطرس آن دخیل گاهوار اطهرت
حق آن شیری که از کام پیمبر خورده ای

حق اسمی که تو را گشته نصیب از داورت
یک گره بر دل بزن تا صد گره را واکنی

حاج غلامرضا سازگار